×

رمان بخوانیم که چه؟

| ۲۹ مهر، ۱۳۹۹

انسان، برخلاف حیوانات، غریزه  ندارد. غریزۀ حیوان به او میگوید که برای رفع نیازش، مثلاً برای رفع نیاز جنسی و تولید مثل، چگونه رفتار کند. در انسان، فرهنگ همان کار غریزه را در حیوان انجام میدهد و به او میگوید که چگونه رفتار کند. مثلاً، فرهنگ ما میگوید که برای رفع نیاز جنسی فقط باید ازدواج کرد، یا فرهنگ ما فردی که سنّ کمتر دارد را ملزم به احترام (و نوعی فرمانبرداری) از فرد با سنّ بیشتر می کند.

در دنیای قدیم، فرهنگ عمدتاً متکی بر مذهب بود و به مردم میگفت که چگونه زندگی کنند. اما آدمهای امروزی غالباً نمیدانند که چگونه زندگی کنند و ازاینرو، بیشتر سرگردانند. در دنیای مدرن، رمان نویسان به ما میگویند که چگونه «میتوان» (به تفکیک از باید) زندگی کرد. رمان ما را با شیوه های مختلف زندگی آشنا میکند و به ما نشان میدهد که شیوۀ فعلی زندگی ما نه ضروری است و نه اجتناب ناپذیر، و «جور دیگر» هم میتوان زیست. بی جهت نیست که در حکومتهای دیکتاتوری و در جوامع بسته، با رمان و رمان خواندن مخالفت میکنند و رمانها را شدیداً سانسور میکنند.

فیلسوفان اخلاق به ما میگویند که «رمان خواندن» کمک میکند به بااخلاق شدن آدم. کسی که رمان میخواند قدرت تخیلش بیشتر میشود و همین امر باعث میشود که اخلاقی تر زندگی کند. یعنی اینکه رمان به ما کمک میکند که بتوانیم چیزها را از نگاه دیگران ببینیم و خودمان را جای دیگران بگذاریم و با دیگران همدلی کنیم و همدردی کنیم و درد و رنج دیگران را درد و رنج خودمان ببینیم.

یک تحقیق جالب توجه وجود دارد که میگوید کسانی که اهل رمان خواندن هستند، در مقایسه با کسانی که رمان نمیخوانند، برای دوستی بهتر هستند، دوستانی، و شاید آدمهایی، بهتر میشوند، چراکه معمولاً با اخلاق تر هستند. و زندگی خوب، -به یک تعبیر- یعنی اخلاقی زیستن. پژوهشهای متعدد دربارۀ درمان ازطریق کتابخوانی وجود دارد. خواندن ادبیات، غالباً شعر و رمان، بعضی از رنجهای ما را تسکین میدهد و میتواند ما را بهتر کند. وانگهی، کسانی که اهل رمان خواندن هستند به درکی بهتر از زندگی میرسند. وقتی همراه با شخصیتهای یک رمان میخندند، میرقصند، گریه میکنند و… انگار که دارند زندگی آنها را تجربه میکنند و بنابر این، بیشتر از سنشان و عمیق تر زندگی میکنند.

و اگر برای «رمان خواندن» دلیلهایی بیشتر میخواهید، اوصیکم به مقالۀ عالی «چرا ادبیات؟» نوشتۀ ماریو بارگاس یوسا، ترجمۀ عبدالله کوثری.

پی نوشت. البته به نظر من، هر رمانی، چنانکه هر کتابی، ارزش خواندن ندارد.

تگ‌ها:
دیدگاه‌ها (0)

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

*

×