×

اگر فریاد نتوانم، سکوت می‌کنم…

| ۱۲ بهمن، ۱۳۹۹

چه راحت و خوب است حرف زدن وحشی ها، بچه ها؛
جمله ندارند؛ کلمه حرف می زنند؛ یک صوت، یک هجا، یک اشاره.
نمی توانم…
چه دشوار و طاقت فرساست کشیدن بار مبتدا و خبر و فعل و فاعل و آن همه بار و بنه های ضمیمه اش، آن همه برای گفتن یک حرف.
حالا می فهمم که «ناله» چیست؛ «آه» چیست. این ها جمله های سنگین و صف های طولانی عبارت هایند که چنین در هم فشرده اند و چه راحت، چه خوب!
دلم می خواهد بنالم. جمله سازی را دیگر قادر نیستم. آه که چه نیازی است به نالیدن.
راست می گفت رزاس: «ای دل من! نمی دانی که چه لذتی است در نالیدن! چه روشنائی و سبکی خوب و آسوده ای در پی دارد؛ حتی
 خدایان می نالند، حتی گرگ صحرا می نالد. اما…
اما… چه بگویم؟ غرور همه وحشی ها، صحرانشین ها، گرگ ها، عقاب ها، رب النوع های جنگ و قهرمانی، همه تکبر خدایان، همه را در حلقوم من ریخته اند. نه…
نه، من هرگز نمی نالم.
قرن ها نالیدن بس است.
می‌خواهم فریـــاد کنم؛ اگر نتوانستم، سکوت می کنم.
خاموش مردن بهتر از نالیدن است.
نالیدن، فرزندان ماکیاولی پیر را مغرور می کند.  

«دکتر علی شریعتی»
تگ‌ها:
دیدگاه‌ها (0)

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

*

×